با خدا بودن يا ناخدا بودن ؟

۲۶۸ بازديد

تنها؛ لايق عشقبازي، ذات بي مثال باري تعالي است(اسير كس و ناكس نشويم)

 

در زندگي ، هميشه در پي بندگي و اطاعت از خداوند باشيم تا هيچ گاه بر غير خداوند بنده نگرديم و در مقابلش سر فرود نياوريم .

بندگي خداوند مانع از اين مي شود كه محتاج اغيار گرديم .

در دل خود، خاضعانه و خاشعانه خدا را دوست بدار و خود را در مقابل او حقير ببين و به خوف از قهر اش ترك گناه كن ، تا شاهد اكبريّت و افضليّتت بر خلق گردي و ناظر منتخب شدنت در بين خلق النّاس .

 يك بار خداوند را امتحان كنيم

خدا به دنبال امتياز دادن است ، با ايراد شروط بندگي و خاك نشيني براي خداوندت بنده ي ممتاز باش.

در هنگام مهيا بودن گناه از او بترس و به خودش پناه ببر ، چون او تنها موجودي است كه مي توان از خوف خود او به خودش پناه برد و با آغوش باز پذيراي بندگان عزيز دلبندش مي باشد .

دل را از خار و خس عاري كن و خواهان او باش كه لايق سكونت در دل تو ،هيچ چيز جز خدا نيست .

 

اسير خدا باش تا بر ماخَلَق امير باشي

از او جدا مشو كه ماخَلَق از تو روي مي گردانند

دست نياز تنها رو به سوي او دراز كن تا به خلق محتاج نگردي .

 

دل نوشته مهدي پرده نشين - متخلص به مهيار خراساني

 

 

شناخت خدا / از زبان دين اسلام و مذهب تشيّع

۲۸۸ بازديد

 

در ميان دينها و طرز فكرهاي گوناگون آدميان، باور به موجود يا موجوداتي برتر به نام خُدا حضور دارد.

در دين‌هاي يكتاپرست جهان، مفهوم خدا به يك موجود برتر كه آفريننده جهان هستي دانسته مي‌شود، اطلاق مي‌گردد. از جمله دين‌هاي يكتاپرست مي‌توان به دين‌هاي ابراهيمي (مسيحيت، يهوديت و اسلام). در اين دسته از اديان صفات گوناگوني به موجوديت خدا نسبت داده مي‌شود از جمله خشم، مهرباني، جاودانگي، آمرزندگي، فرزانگي و غيره. اين بينش مذهبي بر اين باور است كه خداوند جداي از اين جهان وجود دارد و جهان و انسان را آفريده است.

در دين‌هاي دوگانه‌انگار همچون آيين زرتشت، دو موجود برتر و آفريننده در نظر گرفته مي‌شود يكي سرچشمه خوبي‌ها و ديگري خاستگاه بدي‌ها، هرچند نام خدا براي موجودي كه سرچشمه خوبي‌ها پنداشته مي‌شود بكار مي‌رود.

در باور دسته ديگري از دين‌ها از جمله بوداگرايي و هندوگرايي خدايان زيادي وجود دارند. اين خدايان يا ايزدان معمولاً نمادهاي جنبه‌هاي گوناگون جهان برتر و ماوراءالطبيعه هستند. به اين‌گونه دين‌ها، دين‌هاي چندخدا گفته مي‌شود.

در باور صوفي‌گرايان، موجود برتر يعني خدا، (كه صوفيان آن را «حق» مي‌نامند) موجودي است كه به هيچ‌يك از صفاتي كه در جهان ما يا در ذهن ما حضور دارند منسوب نيست.

گروه ديگري (از جمله عده‌اي از صوفيان) به همه‌خدايي باور دارند. همه‌خداباوران يا بديگر سخن، گرايندگان به مفهوم وحدت وجود، كل همين جهان را برابر با خدا مي‌دانند.

گروه ديگري نيز به خدافراگيرداني (Panentheism) باور دارند. خدا-فراگير-داني شكلي از خداپرستي است كه معتقد است خدا دربر گيرنده جهان است ولي برابر با جهان نيست. يعني جهان ما بخشي از خداست.

به كساني كه به آفريننده و موجودي برتر باور ندارند ناخداباور (آتئيست) گفته مي‌شود.

 

خُدا نام اطلاق شده در فارسي به وجود آفريدگار جهان؛ اما متمايز از آن، در نظام‌هاي ايماني است، خواه اين خدا به صورت يكتا در يكتاپرستي مطرح باشد، يا به صورت الهه اي در كنار ديگر خدايان كه در چندخدايي طرح مي‌شود. همچنين چه ارتباطش را با جهان حفظ نموده باشد و چه در امورات آن دخالت نكند.[۱] خدا متداول‌ترين واژه‌اي است كه به آفريدگار فراطبيعي ناظر جهان اطلاق شده‌است. متكلمان ويژگيهاي گوناگوني را به مفاهيم متعدد خدا نسبت داده‌اند. از معمولترين اين ويژگي‌ها مي‌توان به علم مطلق، قدرت مطلق، حضور در همه جا در آن واحد، خير اعلي بودن، بسيط بودن و وجود داشتن ضروري اشاره نمود. همچنين خدا به عنوان وجودي مجرد و شخصي وار؛ مرجع تام تعهد اخلاقي و بزرگترين موجود قابل تصور، تلقي شده‌است.

مسئله وجود خداوند همواره به عنوان يكي از سرفصل‌هاي مهم كاوش‌هاي فلسفي مطرح بوده‌است، و در طول تاريخ، فلاسفهٔ متعلق به مشرب‌هاي فكري مختلف، به بيان و سنجش استدلال‌هايي له يا عليه وجود خدا پرداخته‌اند.[۲][۳]

------------------------------------

«بِسمِ هاديِ المُضلّين»

اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمين وَ الصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ وَالِهِ الطّاهِرينِ وَ اللَّعنةُ الدّائِمَةُ عَلي أعدائِهِم أَجمعين

با نام و ياد سلام به محضر رب جهان، خالق آسمان؛ آن كه شيريني عشقش محو سازد تلخي دوران، ميل به وصالش پيشه گيرد به غصة زندان، رفاه هنگام حضور در جوارش حصار گردد به عصيان، زيبايي‌اش پديدار گردد به اهل ايمان و جلوة رؤيايي‌اش شود سبب و موجب آغاز و پايان.

----------------

ما همه به يك طريقي در جستجوي معشوق خود هستيم ولي بايد بدانيم كه معشوق خود را نمي‌توانيم در زمين بيابيم. ما بايد در تمام مراحل زندگي مواظب باشيم كه دل هيچ گاه اسير كسي جز خدا نشود. اگر بدين سان باشد به گفته معشوق مجازي دل از معشوق حقيقي بريده و دل را مملو از عشق مجازي كرده‌ايم. اگر ما چشمان سر را به غير خدا درويش كرده و چشمان دل را بگشايم خواهيم ديد كه صد دل عاشق كسي هستيم كه خالق است نه مخلوق، كامل است نه ناقص، عالم است نه جاهل، حق است نه ناحق، دهنده است نه گيرنده، (درخواست‌هاي ما را اجابت مي‌كند ولي خودش كامل است و احتياجي به ما ندارد). پس ما اگر مي‌خواهيم كه دل از عشق‌هاي كاذب بشوييم و منزلگه عشق صادق نماييم، با مشاهدة هر پديده، چه در زمين و چه در آسمان‌ها به خالق آن تفكّر نمايم، خواهيم ديد كه عاشق شدن و دل بستن به كس و يا شيئي كه خود مخلوق است بي معنيست. پس چرا دل به خالقش نبنديم و متمايل به وصال او نباشيم. خالق است كه عشق خود را اگر خواهد در دل ما نهد و اگر ببيند دلي لياقت اين عشق را ندارد، مهر خود را از آن دل بردارد و آن دل اسير مخلوق شود و واي بر آن زمان كه عشق خالق در دلي نباشد و دل كاشانة عشق باطل شود و اگر به وصال آن عشق مجازي نائل نشود، جاني كه خالق به او از كرم بخشيده، قربان عشق كاذب كند كه بي شك جايگاهش عيان است.

عشق و تمايل به خداوند است كه موجب مي‌شود ما در همه حال به ياد خداوند باشيم و اين عشق، مقدس‌ترين حالت عشق است و مطمئن باشيم كه اگر دل را اسير خالق نماييم، علاوه بر منفعت‌هاي دنيوي و اخروي كه در انتظار ماست، غرق شدن در معنويات و بيهوده دانستن دل بستن به دنيا نيز شامل حال ما خواهد شد.

عدّه‌اي بيان مي‌دارند كه ما چگونه به ياد كسي باشم كه حتي لحظه‌اي حضورش را احساس نمي‌كنيم و هر چه به قول بزرگان چشمان دل را مي‌گشاييم متوجّه حضور كسي نشده و هنگامي كه حضور معبود براي ما عيان نباشد چگونه ما مي‌توانيم نماز را به ياد خداوند بخوانيم و از حضور در محضرش غافل نشويم. در پاسخ اين سؤال بايد حقير بيان كند كه اولاً نبايد شك به حضور خداوند داشت چون اين تفسير كه شك داشته باشيم خداوند واقعاً حضور دارد و عبادات ما را رؤيت گر است نوعي شرك است و اين كه خداوند را قادر ندانيم بر اين كه در هنگام عبادت حضور دارد عجزو ناتواني خداوند را بيان مي‌كنيم كه چنين گفته‌اي كفر است، چون خداوند بر تمام امور تواناست و توانايي خداوند محدود بر تعدادي كار نيست بلكه هر چه خواهد انجام دهد كمتر از كمتر زماني كه ما در نظر داريم انجام مي‌شود. ثانياً اگر ما با گشودن چشم دل متوجّه حضور خداوند نمي‌شويم مشكل از:

1- قلب ماست كه ممكن است يا ايمان ما قوي نيست و دچار ضعف ايمان شده‌ايم و يا به شدت تكرار گناهان قسي‌القلب شده‌ايم و در بعضي حالات است كه ما معلومات كافي نداريم و يا حتي علم خداشناسي در ما هست ولي عمل به آن در ما نيست، شايد هم به آموخته‌هاي خود شك داشته و آن‌ها را بي پايه و اساس مي‌دانيم كه اگر از منابع و مراجع درست بهره گرفته باشيم و صحت بيانات آنان اعلام شده و باز ما اسير شك و ترديد هستيم مشكل از ماست و اگر چنين پيشه‌اي ادامه پيدا كند به مشرك شدن ما نيز مي انجامد.

2- مشكل از تفكر ماست كه به هر دليلي مي‌انديشيم و بيان مي‌داريم مگر چيزي كه ديده نمي‌شود وجود دارد و اين تفكر كفّار بوده كه دلايل واضحي پيغمبران الهي براي آنان آورده‌اند و ما لساناً رفتار كفّار را غير عقلاني مي‌دانيم و وقتي به خودمان مي‌رسد باز در صحت اين كه خداوند در همه جا حاضر و ناظر است مشكوكيم و با وجود اين شكيّات خود را مسلمان مي‌دانيم. چرا ما در اين تفكر غير عقلاني غرقه‌ايم غير از اينست كه ما اصلاً به حضور و وجود خداوند مشكوكيم (نعوذبالله) و چرا آفرينش را بهترين دليل حضور خالق ندانيم و مگر هر چيزي را كه با چشم سر نبينيم لياقت پرستش ندارد، چه بسا كه اين چشمان توان رؤيت خالق را ندارند.

پس ما نبايد بگوييم چيزي كه ديده نمي‌شود وجود ندارد. در مثال اين بيان مي‌گويم: ما كه هوا را نمي‌بينيم پس چگونه وجود دارد و ما آن را به درون ريه‌ها مي‌فرستيم و يا درد، ديده نمي شود چگونه احساس درد مي‌كنيم، اگر از ما بپرسند درد را نشان بده از نشان دادن عاجز هستيم و بيان مي‌داريم كه مگر درد قابل ديدن است. درد حالتي است كه از آسيب ديدن قسمتي از بدن و بال جسم ما مي‌شود. پس خداوند ديده نمي‌شود ولي وجود دارد و تصديق گفتار حقير خلقت آسمان‌ها و زمين، خلقت انسان‌هاي عام و خاص از انبياي الهي و امامان معصوم به همراه اعجاز آن‌ها و همچنين خلق قيامت، زندگي بعد از مرگ و خلقت بهشت و جهنم است كه در قرآن كريم آمده است .

 

اگر خدايي را كه اسلام و مذهب تشيّع تعريف نمود پسنديدي ، از هر فرقه اي كه هستي بازگرد و خود را از سوز آتش قهر خداوند نجات بده و تحت لواي اولياي الهي سزاوار بندگي خداوند رحمن و رحيم كن و زين پس دشمنان شيعه را با دفاع از اين مذهب رسوا گردان و در مقابل اين دون مايه گان سر فرود نياور و با اين امر بر شادي مولا علي (ع) بيفزا .... اجركم و ثوابكم عندالله و بيد المولا علي بن ابي طالب عليه السلام . مهدي پرده نشين متخلص به مهيار